شهید سید محمود موسوی

پدر شهید :

از افتخاراتم اینست که قبلا میگفتند سید محمود، فرزند فلانی اما الان میگویند فلانی، پدر سید محمود موسوی ، پدر شهید ...

خاطره ای از شهید
همسرشون نقل می کنه : یه شب سید محمود خسته بود تصمیم گرفت اون شب زیارت عاشورا رو نخونه. وقتی خوابید تو خواب یکی از رفقای شهیدش به اسم شهید صیادی رو می بینه که به ایشون می گه سید محمود چرا زیارت عاشورا رو نخوندی و خوابیدی؟! شهید سید محمود همون لحظه از خواب بیدار میشه و زیارت عاشورا رو می خونه.

فرازی از وصیت نامه شهید :

... اسلام و انقلاب باید به دست آقا امام زمان(عج)برسد. برای رسیدن به این مقصد ،باید از تمام خطر ها و موانع عبور کرد، هر چند در این راه ممکن است خون جوانانی ریخته شود و جان عزیزانی نثار گردد وسهم کوچکی از این جهاد هم نصیب ما بشود...

امام جمعه محترم گتاب  در دقایق پایانی خطبه دوم مورخ 1390/06/18 بخش گتاب با اشاره به  تشییع  شهیدان " سیدمحمود موسوی " و " مصطفی (کمیل) صفری تبار"  در بابل  - که بدست گروهک تروریستی پژاک به فیض عظیم شهدات نائل آمدند - گروه پژاک را یک گروه تروریستی شبه نظامی که در مناطق مرزی ایران ، ترکیه و عراق مستقر هستند معرفی کرده و گروهک پژاک را تحت حمایت شدید اطلاعاتی و اقتصادی آمریکا و رژیم صهیونیستی دانست.

- ایشان در ادامه به معرفی شخصیت شهید عزیز سیدمحمود موسوی پرداخته و با اشاره به اینکه مدت تقریبا 5 سال با آن شهید آشنایی داشته به ذکر برخی از فضایل و رشادت های آن بزرگوار پرداختند.


- حجت الاسلام والمسلمین حاج حسین تقی پور امام جمعه محترم گتاب در دقایق پایانی خطبه های دوم نمازجمعه خاطره ای راجع به شهید سیدمحمود موسوی را از زبان خود ایشان به این مضمون نقل کردند که :

- پاسدار شهید سید محمود موسوی تعریف می کرد که برای یک برنامه آموزشی با گروهی به پیاده روی 24 ساعته در یکی از کوه هایی که از قبل هیچ شناختی به راه های آن نداشتیم رفته بودیم که من از فرط خستگی مقداری خوابیدم. و گروه متوجه به خواب رفتن من نشد و همه رفتند و من جا ماندم. با طی کمی از مسیر به دو راهی رسیدم. در حالی که وحشت کرده بودم و فریاد می کشیدم ناگاه حس کردم بانویی شانه های مرا گرفت و مرا به طرفی هل داد که آن راه همانی بود که گروه از همان گذشته بود..... امام جمعه گتاب با اشاره چندین باره به این مسئله که بخاطر رده بندی اطلاعات نمی توانیم همه آنچه را که از پاسدار شهید سیدمحمود موسوی می دانیم را نقل کنیم اشاره کردند که شهید سید محمود موسوی یکی از افرادی بود که یکبار در مبارزه با گروه تروریستی ریگی به چند قدمی ریگی رسیده بود اما متاسفانه بدلایلی ریگی خبردار شد و از صحنه گریخت. ایشان همچنین با یادآوری زلزله بم و دیدار سرزده مقام معظم رهبری از بم ، بیان داشتند که پاسدار شهید سیدمحمود موسوی یکی از معدود نفراتی بود که در آن ماشین مقام معظم رهبری را همراهی می کرد.

خاطرات:

شهید سید محمود موسوی همواره بدنبال بدست آوردن دل همه بود ، اگر در یک شوخی متوجه میشد طرف مقابل دلگیر شده یا سوء تفاهمی پیش آمده تمام تلاش خود را به خرج میداد تا یکجوری ناراحتی را از دل طرف مقابل درآورد .
در یکی از روزها دیر وقت سید از محل کارشون مراجعه کردند اما کودکان محل از ایشون خواستند باهاشون بازی کنند و ایشون هم علیرغم بی خوابی و خستگی شدید تا پاسی از شب این وقت رو گذاشت .
شهید همیشه عامل واقعی به یتیم نوازی بود و برای خانواده دوستش شهید صیادی که سال 1385 یا 86 شهید شدند کاملا وقت میگذاشت و برای فرزندان شهید کمتر از صدیقه سادات وقت نگذاشت و حتی وصیت کرد تا بعد شهادت موتورشهید صیادی که سید از خانم شهید صیادی خریداری کرده بود به ایشون هدیه بدهند . سید علیرغم علاقه فراوانش به صدیقه سادات هیچ وقت از محبتش به دیگر کودکان کم نگذاشت.
در این عکس فرزند دوست شهید موسوی هست اما سید تمام وقت کودک دوستش رو بغل گرفته و با او شوخی میکند .
شهید موسوی عامل حقیقی به توصیه اخلاقی ای بود که اهل بیت بصورت کامل اجرا میکردند و آن یتیم نوازی و بازی با کودکان و بدست آوردن دل اونهاست .

وصیت نامه شهید سید محمود موسوی

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

سلام بر حضرت محمّد رسول خدا، سلام بر امیرالمؤمنین علی (ع) ،سلام بر فاطمه زهرا(س) ، سلام بر ائمه معصومین،سلام بر امام حسن مجتبی(ع) غریب مدینه،سلام بر سالار شهیدان اباعبدالله الحسین،سلام بر قبرستان بقیع،سلام بر کاظمین،سلام بر مشهد مقدّس،سلام بر سامراء مقدّس،سلام بر فاطمه معصومه و بر علمای قم،سلام بر شاه چراغ،سلام بر بهشت زهرا،سلام بر بهشت رضا،سلام بر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون.

این وصیّت نامه را در حالی می نویسم که عازم مأموریت دشواری هستیم، امیدوارم انشاءالله با پیروزی عزیزان روح الله و سیدعلی به انجام برسد.

یارب! در نگاه دوستانم می نگرم در حالی که اشک در چشمانشان حلقه زده،با یکدیگر وداع می کنند،چون هیچ کس نمی داند چه کسی می ماند و چه کسی به دیدار معشوق می شتابد.

خدایا! نـمی دانم وقتی که مرگ به سراغم می آید، من در چه حالی هستم، اما خدایا! دوست دارم در آن حال، لبهایم به ذکر یا زهرا(س) مشغول باشد و دلم از نور محبّت علی و فرزندان علی(علیهم صلوات الله) لبریز باشد.

خدایا! در دلم تقاضایی است که نمی توانم آن را بر زبان آورم و آن تمنّای شهادت است. خدایا آیا من لایق شهادت هستم؟

خدایا! شرم دارم از اینکه بگویم شهادت را نصیب شخصی مثل من گردانی،زیرا شهدا ،همه چیزشان خدا بود و من هنوز به آنجا نرسیدم.

خدایا! شاید گناهانم موجب شده است تا در خواستم به عرش نرسد. پس خودت به من فرصت توبه عطا فرما. خدایا!دستانم خالی است.

خدایا پس از سنگینی سی سال عمر به هدر رفته، اکنون احساس می کنم سبک شده ام. خدایا!نمی دانم حکمتت چه بود که مرا از شمال به تهران کشاندی و همسری مهربان و فرزندی سالم به من عطا کردی. حال من چگونه شکرت را بجا آورم؟

خدایا! از تو می خواهم همسر و فرزندم و تمامی خانواده ام را عاقبت به خیر نمایی.

 
وصیتی به خانواده ام:

پدر ومادر مهربانم،برادران وخواهرم،از اینکه زود از میان شما رفتم معذرت می خواهم،تقدیرخدا چنین بود.به هرحال،خداوند روزی ما را به دنیا آورد و روزی نیز ما را از این دنیا می برد،و الان وقت رفتن من بود. شما را به خدا می سپارم و از خداوند می خواهم به شما صبر جمیل عطافرماید.

سلام مرا به همه دوستان و آشنایان برسانید و به آنان بگویید: اسلام و انقلاب باید به دست آقا امام زمان(عج)برسد. برای رسیدن به این مقصد ،باید از تمام خطر ها و موانع عبور کرد، هر چند در این راه ممکن است خون جوانانی ریخته شود و جان عزیزانی نثار گردد وسهم کوچکی از این جهاد هم نصیب ما بشود.

سفارشی به همسر مهربانم:

شما واقعا برای من همسری کردید، اما من نتوانستم همسری شایسته برای شما باشم،عذرم را پذیرا باش.از خداوند می خواهم که به شما صبر عطا فرماید.

همسر مهربانم!همیشه پشت سر رهبر قدم بردارید،چون سخنان رهبر بدون تردید حق است،پس بعد از من،همه هم و غم شما ولایت باشد. به دخترم بگوئید همواره در خط رهبری باشد و هیچگاه پشت ولایت را خالی نکند.

همسر مهربانم!دوست دارم دخترم در شمال معلم قرآن شود و به بچه ها درس قرآن بدهد. از شما خواهش می کنم در این باره کوتاهی نکنید.

در مراسم تشییع من گریه نکن ،چون دوست دارم با استقامتت ،دشمنان را به گریه اندازی.

سخنانی چند با دخترم:

1.دخترم!باید با دیگران فرق داشته باشی، یعنی از نظر ادب،شخصیّت،متانت،معنویت و از نظر علمی به درجات عالی برسی.

2.قرآن را از مادرت بیاموز.

3.از همه مهم تر اینکه به مادرت احترام بگذار، زیرا مادرت در تمام سختی ها با تو بوده است؛ با گریه ات گریه، و با خنده ات خنده می کرد. مواظب مادرت باش،من هم برای شما دعا می کنم.


وصیّتم به دوستان و آشنایان:

همه ما روزی به دنیا آمده ایم و روزی هم از این دنیا می رویم.
خوشا به حال آن کس که پاک آمد و پا ک می رود. در این دنیای فانی اگرشما فردی خوب باشید حتما خوب از این دنیا می روید،
اما من با این کوله بار گناه نمی دانم چگونه از دنیا خواهم رفت.امیدوارم انشاءالله با دعای شما، سبک بال به عالم دیگر رفته و از عذاب قبر نجات یابم. ای دوستان !

فریب دنیا را نخورید، زیرا این امر،مانع خیر اخروی می شود.پس در همه حال سعیتان به دست آوردن خیر اخروی باشد.

کلامتان کلام رهبر باشد و از زبان او بشنوید، چون کلام و زبان رهبر،کلام وزبان آقا امام زمان(عج) است،پس همیشه

حامی و پشتیبان رهبر باشید؛زیرا دل رهبر به شما خوش است وهمواره برای سلامتی او دعا کنید.

به پدر و مادرتان احترام بگذارید و دستشان را ببوسید،چون با دعای آنان زندگی شما خوب خواهد شد.

به روحانیّت احترام بگذارید،زیرا آنان حافظان اسلامند. دشمنان از جدایی مردم و روحانیت خوشحال می شوند،پس دشمنان را با پیروی از روحانیّت،ناراحت کنید.

اگر می خواهید از فتنه آخرالزمان در امان باشید، فقط پشت سر ولایت فقیه باشید.

خانواده ی شهدا را فراموش نکنید و برای آنان دلگرمی باشید. با حضورتان در تمامی صحنه ها و راهپیمایی ها و شرکت در مراسمات دینی و مذهبی، پشتیبانی خود را از نظام، اعلان نـموده و موجب یأس و ناامیدی دشمنان شوید.

در پایان از همه شما التماس دعا دارم،محتاج دعای شما هستم. از دوستان و آشنایان حلالیّت بطلبید.

رفیقان می روند نوبت به نوبت خوشا روزی که نوبت بر من آید

منبع : http://shahidmahmod900620.blogfa.com